ناصر حسامی به روایت دیگر/ افشای دیدار بهاء الدین ادب با عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده در قلاچولان و ناگفته های پروژه اصلاحات در کومله!

آکام نیوز: چندی پیش یکی از پیشمرگان سابق گروهک تروریستی کومله، در مطلبی تحت عنوان " ناصر حسامی به روایت دیگر"، در خصوص این عضو کومله، دست به افشاگری زد.

به گزارش آکام نیوز، قسمت اول این افشاگری منتشر شد و اکنون قسمت دوم و پایانی این مطلب را ملاحظه می کنید.

(قسمت دوم)

کنگرە هشت کوملە کە در تابستان ۱۳۷۴ و در زیر زمین مقر روابط عمومی شهر سلیمانیە برگزار شد، جرقە خطرناکی بود کە سالها کوملە را بە دام مرگ فرستاد و اسیر خود کرد. در این کنگرە افرادی بە مرکزیت کوملە راە پیدا کردند کە کلا سرنوست تشکیلات و آیندە این جریان را بە بیراهە کشاندند .

کمیتە مرکزی های انتخاب شدە در این کنگرە از جملە افرادی بودند کە همە سابقە همکاری با دولت بعث عراق و احزاب کرد در کردستان عراق را داشتند و هر یکی بە نوعی بە آنها ربط داشت .

ناصر حسامی از جملە کسانی بودند کە از کانال پدرش بە خانوادە بارزانی وصل بودند و ایشان از طرف آنها برای در دسترس قرار دادن وضعییت حال کوملە هم از لحاظ مالی و هم از لعاظ معنوی حمایت و پشتیبانی می شد .

حزب دمکرات کردستان عراق سالها بود در نظر داشت کە نقش حزب کارگران کردستان ترکیە " پ.ک.ک " را در تمام جغرافیای کردستان بازی کند و در برنامەای کە در سر داشت می خواست بە هر طریق ممکن در میان شهرها و مناطق دیگر کردستان نفود پیدا کند تا بدین شیوە هم دست اتحادییە میهنی کردستان و هم دست حزب کارگران کردستان را در منطق کوتاە کند .

حزب دمکرات کردستان هم از طرف ترکیە حمایت میشد و هم این امکان را داشت تا از طریق کس و کسانی کە در احزاب سیاسی مخالف جمهوری اسلامی کە در کردستان عراق اردوگاە داشتند، بتواند نقشە خود را عملی کند، اوایل سال ۱۳۷۶ ناصر حسامی با رهبری کوملە اختلاف پیدا می کند و بدین شیوە بە خانە پدری خود در شهر اربیل پناە می برد .

گرچە شخص ابراهیم علیزادە بسیار تلاش کردند کە ایشان را به تشکیلات بر گردانند ولی ناصر دیگر نخواست و نمی خواست تحت هیچ شرایطی با کوملە همکاری کند .

این حرکت ناصر حسامی می توانست کمک خوبی بە پروژە بارزانی ها در کردستان ایران بکند و عبدالله مهتدی کە خود نیز مخالف شدید سید ابراهیم علیزادە بود و ناصر حسامی را طعمە خوبی برای خواسته های خود میدید ، مخفیانە و بدون اطلاع رهبری کوملە از لندن راهی اربیل می شود و بدین طریق از کانال پدر ناصر حسامی می توانند از نزدیک با مسعود بارزانی ملاقات کنند. عبدالله مهتدی میخواست بە هر قیمتی کە شدە کوملە را باز سازی کند و برای چنین پروژەای بە امکانات خوب مالی احتیاج داشت .

مهتدی برای رسیدن بە هدف خود شانس بسیاری داشت .

چون از طریق برادر بزرگ خود صلاح الدین مهتدی میتوانست توجە بسیاری از رهبران اتحادیە میهنی را بە طرف پروژە خود جلب کند و از این طریق پولی را صاحب شود و از طرف دیگر هم از کانال پدر ناصر حسامی نیز می توانست حمایت بارزانی را بدست بیاورد .

برای مدت زیادی خانە پدری ناصر حسامی بە مکان جلسات مهم تعدادی از مخالفان سید ابراهیم علیزادە تبدیل شدە بود .

بە تاریخ ۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۷۷،عیدالله مهتدی بە کمک ماموستا هیدی پدر ناصر حسامی دیدار مهمی را با مسعود بارزانی انجام میدهد .

در این نشست مسعود بازانی از عبدالله مهتدی می خواهد کە باید در خدمت حزب ایشان سعی کنند نقش حزب پژاک را در منطقە بازی کنند بدین شیوە بازدە سیاستهای حزب دمکرات کردستان عراق در کردستان ایران باشند و عملا بە زیر چتر آنها بروند .

مهتدی برای انجام این کار حدود ۴۵ هزار دلار از مسعود بارزانی میگیرد و پول را در خانە ماموستا هیدی نگهداری میکنند و خود راهی اروپا میشود . از طرف دیگر از کانال برادر خود صلاح الدین مهتدی نیز از طرف کادرهای ردە بالای اتحادیە میهنی کە در واقع مخالف حظور حزب کمونیست ایران در کردستان عراق هستند ، حمایت و پشتیبانی میشود .

ابراهیم حلیزادە کە به خوبی در جریان عملکردهای ناصر حسامی قرار میگیرد ماشینی را جهت تهدید کردن ناصر حسامی بە اربیل می فرستد .

ناصر بعد از تهدید پیشمرگان ابراهیم علیزادە، با مقداری از پول امانتی مهتدی کە در خانە پدریشان بود از راە قاچاق راهی اروپا می شود و در سوئد سکونت می کند .

ناصر بە کمک این پول میتواند زندگی خوبی را در اروپا برای خود دست و پا کند .

بعد از بازسازی کوملە و انشعاب مهتدی در کمال ناباوری ناصر در یکی از کنگرە ها بە سمت کمیتە مرکزی کوملە مهتدی انتخاب میشود و بعدها سفری هم بە کردستان میکند .

واقعیت این است کە مسئله کوملە و خیانت افرادی چون ناصر حسامی و مهتدی و دیگران، مسئله امروز و دیروز نیست.

این افراد از اویل انقلاب مردم ایران علیە رژیم شاە برای اهداف مشخص خود در این احزاب جا خوش کردە بودند .

در سالهای دهە هفتاد نیز یعنی در واقع بعداز انشعاب منصور حکمت نیز اوج گرفتن اختلافات به حول مسائل تشکیلاتی و مالی بود و حفظ موقعییت شخصی خود بود .

اما این بار می بایستی سرچشمهء بحران را در جای دیگری جستجو کرد.

رهبران ناراضی در کوملە در طول سالهای دهە هفتاد بە هر دری زدند تا اینکە بتوانند صاحب کوملە و اماکانات مالی آن شوند .

بە میدان آمدن محمد خاتمی و پروژە اصلاحات در ایران و طرح حمله نظامی آمریکا به ایران، فرصتی شد تا آنها بتوانند پروژە خود را با کمک اتحادیە میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق عملی کنند . رهبران این پروژە می خواستند گذشتهء انقلابی کومله را که میراث کلکتیو پرولتاریا و خلق در کردستان و سراسر ایران است، "خصوصی سازی" کرده و آن را در طرح های آمریکا و احزاب کرد در کردستان عراق "سرمایه گذاری" کنند. رهبران کومله امید داشتند، پس از حمله آمریکا به ایران و "تغییر رژیم"، از قدرت سیاسی آینده سهمی هم به اینان برسد.

با شکست سیاستهای امپریالیسم آمریکا و پیش آمدن موانع جدی در راه رسیدن به "خاورمیانه بزرگ"، این انتظار طولانی شد و بحرانی که در اساس ناشی از تغییرات بزرگ در ماهیت سیاسی کومله است، تبدیل به بحران درون رهبری و اختلافات تشکیلاتی شد.

بنا به گفته رضا کعبی، در رابطه با مسئله آمریکا، اختلاف بر سر سیاست انتظار بود، منتظر شویم که آمریکا حمله کند.

مهتدی در تحلیل هایش حول جمهوری اسلامی می گفت، با نابودی جمهوری اسلامی، بنیادگرائی اسلامی از بین می رود و این فقط از عهده آمریکا بر می آید!

همه چیز روی حملهء آمریکا شرط بندی شد. از زاویە دیگر هم آنها از طرف بهاء الدین ادب کە نمایندە اصلاحات و شخص محمد خاتمی در کردستان بود حمایت مالی و معنوی می شدند . در دیداری کە بهاء الدین ادب در مقر "قلاچولان اتحادیە میهنی با عمر ایلخانی زادە و عبدالله مهتدی داشت بە آنها از قول خاتمی قول دادە بود کە اگر کوملە را دوشقە کنند و اسلحە را کنار بگذارند می توانند بە ایران باز گردند و اگر هم نخواستند بە ایران باز گردند، کوملە و حزب کمونیست را دو شقە کنند و تعدادی از پیشمرگان را با پول پیشنهادی بهاء الدین ادب بە اروپا بفرستند و بدین شیوە آنها می توانند سالها از حمایت جنبش دوم خرداد بە رهبری محمد خاتمی برخوردار باشند .

ولی این فقط بخشی از واقعیت است. بخش دیگر واقعیت این بود که این افراد فعالانه سیاست همکاری با طرح آمریکا را دنبال میکردند و صرفا سیاست انتظار" نداشتند. گفتنی است که در چند سال گذشته، مهتدی و ناصر حسامی دیگر رهبران کومله دیدارهای رسمی با پنتاگون (وزارت امور خارجه آمریکا) داشته اند و در این نشستها تعهداتی داده اند، بودند .

حسامی و مهتدی و ایلخانی زادە می خواستند و در نظر داشتند کە کومله را تبدیل به تشکیلات مزدور (جاش) آمریکا و دو حزب کردستانی در عراق آماده و گوش به فرمان آنها کنند و بدین شیوە از بقیه اعضای کومله می خواستند که کور کورانه از این سیاست پیروی کنند؛ آنان انزوای کومله در جنبش چپ ایران را می دیدند و القابی مانند "کومله آمریکائی و تکرار مدل کردستان عراق " به گوششان خورده بود.

فکریت این افراد اساسا بر دو پایه ایدئولوژیک وسیاسی شکل گرفت: یکم، بلند کردن پرچم ناسیونالیسم کرد تحت برنامه کردستان مستقل یا فدرالیسم و دوم، همراهی با استراتژی آمریکا در خاورمیانه و ایران و از این رهگذر رسیدن به قدرتی مشابه احزاب کردستان عراق.

در واقع ریشه های سیاسی انشعاب از حزب کمونیست ایران (سال ۲۰۰۰) تصمیم مهتدی و این عالیجنابان و کپیه برداری از سیاست های جلال طالبانی و مسعود بارزانی بود. به این ترتیب، از یک طرف طالبانی و صلاح مهتدی و از طرف دیگر ناصر حسامی بە کمک پدرشان و با حمایت و پشتیبانی مسعود بارزانی ، عملا تبدیل به مشاورین سیاسی کومله شدند.

کومله اول شروع به نزدیکی با جناح دوم خرداد حکومت کرد. اما این نزدیکی به جائی نرسید. بعد پیشنهاد ایجاد "جبهه کردستانی" را به حزب دموکرات داد که حزب دموکرات وقعی به آن نگذاشت. بعد با جمع های "جمهوریخواهان" نزدیک شد که اینهم بجائی نرسید.

اما مهمترین دگردیسی کومله پس از اشغال عراق توسط آمریکا رخ داد. در این زمان، کومله سیاست حمایت از طرح های امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه و همکاری با آن را در پیش گرفت.

مبارزه گذشته این افراد، تبدیل به مبارزه در راه دست یابی به جایگاه مطلوب در نگاه ارباب و سرکردهء جنایتکاران یعنی امپریالیسم آمریکا شد.

مبارزه برای راه یافتن به دهلیزهای پنتاگون برای تقدیم عریضه و مطالبات خود؛ مبارزه برای از میدان بدر کردن رقبائی مانند حزب دموکرات و پژاک و بدست آوردن "پول برای ادامه مبارزه" شد. یکی از مطالبات آمریکا از کومله این بود که در جمع آوری مرتجع ترین و رسوا ترین نیروهای ناسیونالیست ارتجاعی از دیگر نقاط دیگر ایران همکاری کند و از صفوف جنبش چپ کردستان و ایران و جنبش دانشجوئی و زنان برای آمریکا ماهی گیری کند.

پیشه کردن سیاست های پراگماتیستی ارتجاعی از جنگ جهانی اول به این سو مشخصهء طبقاتی طبقات استثمارگر فئودال و سرمایه دار در کردستان بوده است.

از همکاری در قتل عام ارمنی ها در ترکیه تا همکاری با اشغال نظامی آمریکا در عراق. هر سازمان یا فردی می تواند هر اسمی روی خود بگذارد و هر گذشته ای داشته باشد: سوسیالیست، کمونیست، آزادیخواه و غیره. اما به محض اینکه این سیاست های پراگماتیستی را اتخاذ کرد در زمره آن طبقات قرار میگیرد. مقاومت در مقابل این سیاست های پراگماتیستی نیز از مختصات پرولتاریا و زحمتکشان کردستان بوده است. تجربه مبارزه طبقاتی علائم کافی برای تشخیص ماهیت طبقاتی هر جریانی را بدست داده است.

"پایان بخش دوم"

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا