مصاحبه اختصاصی نادر کیانی با همسر شهید امیر سعیدزاده؛ راوی کتاب عصرهای کریسکان: امیر کسی نبود که راحت دستگیر شود، ضد انقلاب از پشت به او خنجر زدند/ ضد انقلاب همه دندان های همسرم را کشیدند
آکام نیوز: نادر کیانی خبرنگار حوزه بین الملل و امور منطقه ای، در اولین عید نوروز سال ۱۴۰۱ و اولین سالی که شهید امیر سعیدزاده راوی شناخته شده کتاب عصرهای کریسکان در جمع ما نیست، میهمان خانواده گرانقدر آن شهید بودند.
به گزارش آکام نیوز، در مقدمه این مصاحبه آمده است؛ سال گذشته در چنین روزهایی بود که میزبان شهید امیر سعیدزاده راوی کتاب عصرهای کریسکان بودم و با وجود مشغله های فراوانی که داشتند با رویی گشاده درخواست من برای مصاحبه را پذیرفتند و ساعاتی با هم گفتگو کردیم، در آن روز فکرش را هم نمی کردم، فروردین سال بعد باید از نبود ایشان حرف بزنم، در اولین عید نوروزی که دیگر کاک امیر عصرهای کریسکان، در جمع ما نیست، پای صحبتهای سرکار خانم سعدا حمزه ای نشستم تا ضمن ادای احترام مجدد به روح بلند کاک امیر سعیدزاده، در مورد زندگی شخصی آن مرحوم، با وی صحبت کنم.
مشروح کامل این گفتگو را ملاحظه می فرمائید؛
سوال: سرکار خانم حمزه ای همسر گرانقدر و باوقای شهید امیر سعیدزاده، ضمن تبریک فرارسیدن عید نوروز خدمت شما و خانواده محترم تان، می خواستم بعنوان اولین سوال از شما بپرسم که امسال را در نبود کاک امیر چطور گذرانید؟
با سلام خدمت شما و همکاران محترم تان و ممنون از فرصتی که در اختیارم گذاشتید، در ابتدا عید نوروز را خدمت مقام معظم رهبری، خانواده محترم شهدا و ایثارگران، جانبازان و ملت بزرگ و شریف ایران و همشهری های عزیزم، تبریک و تهنیت عرض می کنم. حقیقتش را بخواهید، من هنوز جای خالی همسرم را احساس می کنم، هنوز نتوانسته ام فقدان ایشان را باور کنم، در گوشه گوشه خانه، جای خالی همسرم را احساس می کنم و روزهای سختی را سپری می کنم، خصوصا این عید برای من و بچه هایم عید سختی است، چرا که اولین عیدی است که همسرم، پدر بچه هایم در کنارمان نیست، خیلی نبود ایشان احساس می شود.
سوال: خانم حمزه ای، اولین بار اسم شما در کتاب عصرهای کریسکان که به قلم توانای کیانوش گلزار راغب نگاشته شد، مطرح گردید، در این کتاب به ایثارگری ها و فداکاری های شما اشاره شد، می خواستم از شما بپرسم که چطور با شهید آشنا شده و ازدواج کردید؟
عرضم به حضور شما، ازدواج من و همسر عزیزم، یک ازدواج عادی نبود، یک ازدواج بسیار خوب بود و با نام و یاد خدا با هم پیمان ازدواج بستیم، همان لحظه اول که ایشان را دیدم عاشق وی شدم، این عشق دو طرفه بود، هر دو بهم عشق می ورزیدیم و به خاطر عشق شدیدی که بهم داشتیم، خیلی زود هم این عشق منجر به ازدواج شد و عقد کردیم، در دوران عقد هم عشق و علاقه ما بهم بیشتر از قبل هم شد، همسر عزیزم یک مرد یه تمام معنا بود، از محبت کردن به پدرو مادر و خانواده و فرزندانم، دریغ نمی کرد و به همه محبت می کرد، همسرم مرد بسیار تودار و باایمان و خداشناسی بود و همیشه نماز خود را اول وقت می خواند.
سوال: در زمان حضور ضد انقلاب در کردستان، کاک امیر در صف مبارزه با دشمنان نظام قرار گرفت چرا؟
چون یک سرباز بود و همیشه خود را سرباز نظام می دانست، همسرم هیچوقت دنبال پست و مقام و منصب نبود، یک سرباز وطن پرست بود، ایشان در زمان حضرت امام(ره) مرید ایشان بود و پس از رحلت حضرت امام(ره) مرید مقام معظم رهبری شدند تا لحظه مرگ هم مرید رهبری و نظام جمهوری اسلامی ایران و وفادار به رهبر معظم انقلاب بودند.
سوال: آرزویی هم در داشتند؟
آرزوی ایشان سربلندی ایران و نابودی ضد انقلاب بود، یکی دیگر از آرزوهای ایشان دیدار خصوصی با مقام معظم رهبری بود که به لطف کتاب عصرهای کریسکان، همسرم توانست به آرزوی خود برسد و با مقام معظم رهبری دیدار کرده و شانه های ایشان را ببوسند.
سوال: خیلی از مردم فکر می کنند کاک امیر از نظر مالی در وضعیت خوبی بودند، بنده که با ایشان آشنایی داشتم می دانم چنین نیست، باز هم برای اطلاع خوانندگان می خواستم از زبان خودتان بشنویم که آیا کاک امیر از خود چیزی به جایی گذشته اند؟
دقیقا حق با شماست و خودتان هم می دانید همسرم عین مردم عادی زندگی می کرد، عین مردم عادی از نظر مالی تحت فشار هم بود، اما جان و مال و لذت های دنیوی را فدای وطن و نظام کرد، همسرم تا آخرین نفس های عمر، برای منافع کشور مبارزه می کرد.
سوال: در دیدار شهید امیر سعید زاده با رهبر معظم انقلاب، حضرت آقا از ایشان سوال کردند که چند بار اسیر شدند و ایشان پاسخ دادند ۴ بار اسیر شده اند، کاک امیر چرا زیاد اسیر می شدند؟
ابتدا یک موضوعی را عنوان کنم، شهید امیر سعیدزاده کسی نبود که به این آسانی و راحتی دستگیر بشود و به دست دشمن اسیر شود، متاسفانه در هر بار اسارت، به ایشان از پشت خنجر زدند، خدا کسانی را که باعث شدند همسر عزیزم هر روز جلوی چشمانم آب شود را ذلیل و خوار کند انشالله، خداوند نابودشان کند.
سوال: وقتی از زندان حزب منحله دمکرات آزاد شدند، وضعیت روحی شان چطور بود؟
وقتی از زندان دمکرات آزاد شد، دیگر جای سالمی در بدنش نبود، کل بدنش زخم بود، دچار خون مردگی شده بود، همه دندان هایش را کشیده بودند، همیشه سرفه می کرد، هر دارویی می خورد بدتر می شد، تا اینکه دخترم دانشگاه تهران قبول شد و به همین بهانه به تهران رفتیم و با دکتر ریه صحبت کردیم، دکتر ریه گفت، ریه هایش خیلی خراب شده چرا دیر آمدید؟ همسرم ۱۵ سال تحت درمان بود و هر روز رنج می کشید.
سوال: کاک امیر از نظام هم توقعی داشتند؟
شخص شما بهتر از هر کسی می دانید که امیر چه خدماتی به این مملکت کرد و هرگز توقع و چشمداشتی هم از کسی نداشت.
سوال: لحظه تحویل سال را چطور گذرانید؟
دیروز نبودش را بیشتر احساس کردم، انگار تمام دنیا روی سرم خراب شده بود، خیلی گریه و زاری کردم، اما زود به خودم آمدم و توبه کردم.
سوال: چرا توبه کردید؟
چون احساس کردم ناشکری می کنم، باید به خواست خدا راضی باشم، و مطمئن هم هستم جای همسرم در بهشت است و بعد دیگر برایم روز خوبی شد و همه بچه ها پیشم آمدند و خدا را شاکرم و راضی به رضای خدا هستم.
سوال: کاک امیر از مرگ هم حرف می زد؟
بله، همسر عزیزم خیلی از مرگ صحبت می کرد، همیشه می گفت وضع تنفسی من خوب نیست، روز به روز بدتر می شوم، می گفت فقط برایم دعا کن ذلیل نمیرم، دعا کن زمین گیر نشوم، چون اگر زمین گیر شوم، بیشتر پیش تو شرمنده می شوم.
همسرم همیشه می گفت من را ببخش حلالم کن، بخاطر من خیلی سختی و رنج کشیدید.
من هم در جواب می گفتم؛ می خواهی خودت را شیرین کنی؟ این چه حرفیه؟ کسی که باید ببخشد خداست نه من.
سوال: کاک امیر وصیتی هم داشتند؟
وصیتشان این بود که مسلمان باشید، به وطن و مردم خدمت کنید، مهربان و صبور باشید، به کسی ظلم نکنید و در عین حال نیز نگذارید کسی به شما ظلم کند.
سوال: خانم حمزه ای از این وقتتان را در اختیارم گذاشتید از شما تشکر می کنم در پایان اگر حرف ناگفته ای دارید بفرمایید.
این روزها همسرم خیلی به خوابم می آید، همیشه احساس می کنم امیر کنارم است، برای همسرم دعا کنید، آقای کیانی من هم از شما تشکر می کنم و ممنون از اینکه به یاد همسرم بودید برای شما و مردم عزیز ایران آرزوی سال خوب و خوشی را دارم.